از درز دیوار تا دکمه پیراهن داماد

بسم الله الرحمن الرحیم

تنهام

این روزا خیلی تنهام

تنهاترین نوع خودم که تاحالا هیچوقت نبودم

شایدم احساس تنهایی میکنم

نگاه آدم‌ها میکنم، تا شاید یکی بیاد بگه بشین باهم حرف بزنیم

مثل دیشب که من سر یه نفرو گرفتم تو بغلم و‌ اون گریه کرد

یکی سرمو بذاره رو شونش و چیزی نگه

فقط بذاره سبک بشم

من جایی ندارم واسه آدما، جایگاهی ندارم

فقط مهربونم ولی کسی حواسش نیست، مهر که خرج میشه

باید از یه جا جایگزین بشه

اره من نمیتونم به کسی توجه نکنم، نمیتونم کسی ناراحت نکنم

بی تفاوت بودن بلد نیستم که ای کاش بلد بودم

لعنت به من

لعنت به این دل بیصاحاب من

که هیچوقت واسه کسی مهم نبود

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

دیر اومدی نخواه زود برو

ساعت پنج و ده دقیقه بامداده

پاشدم و یهو بغض گلومو گرفت

توی دایرکتت نوشتم

من تازه پیدات کردم ، چرا انقدر زود داری میری

انگار جای خالی یه نفر در جایگاه خواهر، همیشه باید تو زندگی من خالی باشه

این حرفارو نمیشه الان به تو گفت، چون جز اینکه رفتن رو برات سخت تر کنه، کاری نمیکنه

به اینجای حرفام که رسیدم، پهنای صورتم خیس شد

قرار نیست حالاحالاها اینارو بخونی

شاید یکسال دیگه که برگشتی

فقط من اینجا حرفامو بهت میزنم، که حسم به تو مث غمباد نشه تو گلوم

من تازه پیدات کردم، چرا انقدر زود داری میری

از الان دلم برات تنگ شده

حسرت میخورم که چرا زودتر ندیدمت و چرا نمیتونم بیشتر کنارت باشم

کاش اینارو میشد به خودت گفت، تا بدونی ما چقدر دوستت داریم

ولی حیف که اینا، رفتن رو برات سخت تر میکنه

دلم نمیخواد عذابی بشم رو غم و دلتنگی‌هات

اگر عمری باقی بود، شاید یکسال دیگه

دوست دار تو، برادر بزرگترت چه

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

تو میری از اینجا چه

چند وقت پیش که بهم گفتی داری کارای رفتنت رو‌ میکنی

و اینکه احتمالا پاییز

حس متناقضی بهم دست داد

خوشحالی از پیشرفت و مسیر جدیدت

ناراحتی از جای خالیت

من واقعا تک‌تک بچه‌هایی که دورهم جمع شدیم رو دوس دارم

این جمع رو مثل خانواده میدونم

چندبار گفتی معلوم نیست

احتمالش کمه

شاید نشه

ولی من میدونم که میشه و میری از اینجا

انگار یه فرمول مشخص داره

نمیدونم یادت هست یا نه، گفتم یه دوستی داشتم شبیه به تو

اونم رفت

و تو دقیقا مثل همونی

آدم حسابی، متشخص، هدفمند، خط قرمزدار و ...

یه شخصیتی داری که ادم تا باهات نشست و برخاست نداشته باشه

متوجه بزرگی درونت نمیشه

درون بزرگی داری و خیلی وقتها ازت یادگرفتم

این مشخصه ها، یعنی تو کارات اوکی میشه و میری

چرا این حرفارو توی این تاریخ به خودت نزدم

دلیلش فقط این بود که نمیخواستم برات پرحرفی کنم

 

ولی چرا همه رفتنشون رو میذارن واسه پاییز؟

 

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

یه فرصت بهتر

اومدم بنویسم

از خودم

از درون خرابم

خستگی و خواب آلودگی نمیذاره تمرکز کنم

شاید یه وقت دیگه

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

ساعت ۲۴

ساعت از ۱۲ نیمه شب گذشته

و از آخرین باری که خوابیدم، ۲۴ ساعت میگذره

با لته یا لاته‌ای هم که امشب خوردم، قطعا این روند ادامه خواهد داشت

زیر چشمهام گودتر از همیشه شده

۹۰ درصد ارتباطم با محیط پیرامون، طی ۲۴ساعت گذشته، فقط با بالا و پایین کردن سر بوده

تعداد واژگانی که استفاده کردم، از ۲۰ عبور نمیکنه

و همه‌ی اینها یعنی

فکرم مشغوله

سخت، فکرم مشغول

درگیر تر از همیشه

تاحالا شده بخوای بری رشت، بعد یکی بیاد بگه بیا بریم بندرعباس

بعد باهاش بری؟

من میخواستم برم رشت، ولی الان یاسوجم

میتونم ادامه بدم تا بندرعباس که معلوم نیست چی میشه

یا میتونم اولین دوربرگردون، دور بزنم و برم طرف رشت

اگه برم، خودم آسیاب میشم

اگه نرم، همسفرم آسیاب میشه

تاحالا انقدر گمراه، بی‌هدف و پوچ نبودم

​​​نمیدونم بعد از این روزها، چه اتفاقی خواهد افتاد

شاید تا اخر فروردین معلوم بشه

شایدم همچنان گیج و گم به راهم ادامه بدم

و عمرمو تباه کنم

نمیدونم

هیچی

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

۹آبان۱۴۰۰

به رسم عادت هرساله

اگه هیچ پستی هم نذارم، از پست روز تولدم نمیتونم بگذرم

امسال متفاوت‌تر از همیشه بود

به قدری سرم شلوغه و از لحاظ جسمی پوکیدم

که وقت نداشتم فکرکنم ۹آبان شده

یهو به خودم اومدم دیدم، عه! دارن بهم تبریک میگن

هرسال روز تولدم غمگین بودم، ولی امسال خوبه حالم

هر سال فکرمیکردم یکسال از عمرم کم شده، ولی امسال میدونم یکسال بزرگتر شدم

اینکه دارم ۳۰سالگی رو به خودم نزدیک میبینم و هنوز خیلی کارهارو نکردم

باعث میشه نگران بشم

هنوز درگیر یه موضوعی‌ام که فکرمیکنم اردیبهشت ۴۰۱ تموم میشه

هنوز پایه و اساس کارم، اونجوری که میخوام نیست

هنوز به بیزینسم اطمینان ندارم، قوی نیست

هنوز دارم به راه های جدید فکرمیکنم

هنوز تنهام و شریکی توی زندگیم ندارم

هنوز نمیدونم چطور باید یه نفر واسه ادامه ی راهم رو پیدا کنم

خیلی چیزها هنوز واسم گنگ و مبهم

معلوم نیست

نمیتونم ببینم آیندش رو

ولی صفره ۳۰ سالگی رو ازینجا میبینم

حیف که آدمیزاد فقط یک عمر داره

شاید اگه فرصت داشت، توی عمر دومش، بهتر زندگی میکرد

 

حتما تا الان میدونین که چقدر حس و احساس در روحیات من دخیل

سهم زیادی از حال خوب این۹آبان، بخاطر تبریک ویژه‌ی یه مهرماهی مهربون بود

هرسال یادش میرفت ولی امسال سنگ تموم گذاشت

دمت گرم دوست قدیمی

 

دلیل حال خوب هم باشیم

اینجوری دنیامون قشنگتره

شب بخیر

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

بازم دیر میبینی

بازم دیر میبینی

ولی من بازم تبریک میگم

حالا که ایستادی رو لبه‌ی بیست سالگی، حواستو بده به مسیر روبروت

همش نگاهت به ته دره زندگی نباشه

یهو به خودت میای و میبینی، رسیدی به لبه‌ی سی سالگی

ولی هیچی ازین مسیر نفهمیدی

از من به تو نصیحت نه، از من به تو پیشنهاد

قبل ازینکه دیگه حال خیلی کارارو نداشته باشی

دل و دماغ خیلی چیزارو نداشته باشی

برو و انجامش بده

به سی برسی، دیگه پختگی اجازه خیلی چیزارو نمیده

اونم تو که ته دیگ سیب زیمینی‌یی

زودتر از همه پخته میشی

 

روزگارت خوش همشهری

تولدت مبارک

 

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

نجباد دات کام

یهو دلم تنگ شد واسه روزایی که

میرفتم تو اتاق بالایی خونه

مینشستم پشت کامپیوتر

اینترنت دایال آپ رو بای اون صدای عجیبش وصل میکردم

و میرفتم تو سایت نجباد دات کام

میرفتم و هرکی رو که میتونستم، حرص میدادم

خیلی‌هارو دلداری میدادم

با بعضیا کَل مینداختم

و ...

انقدر مینشستم که دیگه هیچ موضوعی واسه حرف زدن نباشه

انقدر بیکار بودم که توی چت باکس مشاعره میکردیم

...

اون روزا هم تنها بودم

مث الان

 

راستی، پاییز مبارک

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

شرط با خدا

اینکه چی به صلاحته

با اینکه دوس داری چی به‌ صلاحت باشه

همیشه یکی نیست

دوس‌دارم فردا چیزی که میشنوم، همونی‌باشه‌که دوس دارم

 

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

دلتنگی کهنه

ساعت یک و ده دقیقه نیمه شب

و من یک ساعتی هست که بغضم سر باز کرده و‌ داره میباره

امشب شب یلدا بود و چهارمین یلدای بدون پدربزرگ

اگه کنارتون هستن، قدرشون رو بدونین

یه دل سیرنگاهشون‌‌ کنین و باهاشون عشق کنین

یه وقتی میرسه که دیگه دیره

که دلتنگی مث الان من، گلوتو میگیره و فشار میده

قدرشونو بدونین

روی سرتون بذارینشون

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
درباره من
هر وقت فکر کردین به پوچی رسیدین
به اطرافتون با دقت نگاه کنین
از درز دیوار تا دکمه پیراهن داماد
بهانه هست واسه شاد زندگی کردن
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان