يكشنبه ۴ شهریور ۹۷
دیشب بازم اومد
اومد جلوی چشمم و ساعت ها خودنمایی کرد
انگاری اصلا لج کرده بود
میخواس نذاره پلک روی هم بذارم
که البته موفق هم شد
یهو اومد جلو پنجره اتاقم و نشست و دیگه هم نرفت
و من محو تمام زیباییش شدم
خاطراتم رو مث دسته های نور میپاشید جلو چشمم
خستم کردی
برو دیگه