از درز دیوار تا دکمه پیراهن داماد

بسم الله الرحمن الرحیم

ساعت سه و هشت دقیقه بامداد

از خواب بیدار شدم و فکرم مشغوله
یه چشمی وارد این صفحات شدم تا چیزی بگم
شاید بتونم بخوابم
امروز آخرین امتحان دوران تحصیلم را دادم و واقعا بابتش خوشحالم
باورم نمیشه دیگه قرارنیست توی اون سالن کوفتی سر اون امتحانای کوفتی تر باشم
و نگران باشم چه کسی برگه ی حضور رو جلوم میذاره
الان که اینجام فقط سه تا کار دانشگاهی دارم
دوتا پروژه که تا اواسط بهمن باید تحویل بدم
و یه پایان نامه که تا آخر ترم بعد وقت دارم
الان دارم به این فکرمیکنم
که خب الان چی شد؟
چهارسال لیسانس گرفتی
دوسال فوق لیسانس
که چی؟
الان قراره چه گلی به سرم بزنم؟!
نمیدونم
ولی یه احساس رهایی خاصی دارم
خیلی میچسبه
هوا سرده وگرنه میرفتم سنگک و حلیم میگرفتم. اونم میچسبید
شب بخیر
۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
دختر خوب
۲۹ دی ۱۶:۳۸
سلام!
نمیدونم گفتم که دوستام بعد تولدم تبریک گفتن و گفتن میخواستیم خاص باشیم :| یا نه!
نمیدونم گفتم که چقدر عجیبه اون خانوم دقیقن همسن منه و حالم از آذری های وفادار رک بهم خورد!
نمیدونم عمو شدنت رو تبریک گفتم یا نه!
نمیدونم گفتم که چقدر عجیبه گذشتت که همینطور با ایندت گره میخوره!
نمیدونم نصیحتت کردم :دی که مگه قرار نبود دیگه بی خیال بشی و باشی ولی انگار هنوز درگیری و خودتو بهم میریزی به انضمام اون شعره که میگه" گفته بودم که دگر می نخورم در غم او،به جز از امشب و فرداشب و شبهای دگر!"
نمیدونم گفتم که نمیدونستم داری فوق میخونی و چقدر یه لیسانس کش میاد مگه!:)
نمیدونم از کی سر نزدم و حرف نزدم و فقط خوندم و ....:|
نمیدونم چی بگم ته این کامنت!

پاسخ :

سلام
نگفته بودی دوستات چقدر زشت خواستن خاص باشن! همه ذوق تولد همون روزه تولده
نگفته بودی و منم حواسم نبود که آره، شما هم سن هستین ولی حالت از آذریها بهم نخوره، نه تنها آذری ها بلکه هرکسی که متولد پاییز باشه، قطعا زیباست و پر از احساس و لیاقت داره دوست داشته بشه
عمو شدنم رو هم تبریک نگفته بودی، ایشالا خدا روزی خودت هم بکنه عمو بشی :دی
نگفته بودی ولی خودم تقدیر مزخرفم رو احساس کرده بودم که هرچی از گذشته فرار میکنم، بیشتر بهش نزدیک میشم
این یکیو دیگه گفته بودی، چندبار هم گفته بودی، ولی کو گوش شنوا :) یه گوش در یکی دروازه، ولی فلاش بک میخوره به جمله قبلیت، خودش پیش میاد، من کاریش ندارم
خب حق داری، فکرکنم نگفته بودم که رفتم فوق. حتما پیش خودت گفتی این چه خنگیه که هنوز درگیر لیسانسه :)))
خیلی وقته که حرف نزدی و فقط خوندی، از کی نیومدی رو نمیدونم، ولی همیشه وقتی یه کامنت میومد، فکر میکردم دخترخوبه، ولی بعد که بازش میکردم میدیدم خیر، دیگه شک کردم نکنه قطع امید کردی ازم (خخخخ)

منم نمیدونم چی بگم ته این یکی کامنت
ولی چرا، یه چیزی میدونم
خیلی وقته از خودت نگفتی از خودت ننوشتی
فکرنکن حواسم نیستا :)

راستی، نمیدونم قبلا گفتم یا نه، ولی همیشه خوشحال میشم وقتی پیام میذاری و اینجارو میخونی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
هر وقت فکر کردین به پوچی رسیدین
به اطرافتون با دقت نگاه کنین
از درز دیوار تا دکمه پیراهن داماد
بهانه هست واسه شاد زندگی کردن
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان