امشب بازهم ماه مهمان اتاقم شده
چندساعتی میشود که از پنجره خودش را به داخل انداخته
و چندساعتی هست که در خاطراتم غرق شده ام
از پچ پچ های گاه و بیگاه اطرافیانت، حدس هایی میزنم
خودت را که ببینم، میفهمم حدسم درست بوده یا غلط
میدانم مرا نبخشیدی، ولی امیدوارم توانسته باشی درک کنی
که چه کسی باید میبخشید و بخشید
از روزی که به آن قرار لعنتی رفتی، برای من پرکشیدی
چون نمیخواستم یار ذخیره باشم برای اما و اگرهای شما
بخیال
این ها زخم هایی هستند که گهگاهی سر باز میکنند
نباید اهمیت داد
همینکه خوب باشی و خوشبخت، برای من کافیست
اینکه بخشیده باشی یا نفرین کرده باشی، به خودت مربوط است
همیشه برایت بهترین ها را خواستهام و میخواهم
امیدوارم حدسم درست باشد و بهترین اتفاق برایت رقم بخورد
اینو به زبون خودم میگم، مث گذشته
ماه آسمونم
میدونم الان خیلی نگرانی و استرس داری
ولی مث همیشه جز خودت، هیشکی نمیفهمه
و البته من
تو قوی تر از اون حرفایی که بخوای با این نگرانی های بی مورد
خودت و ارامشتو به خطر بندازی
همه چی خوب پیش میره و تو بهترین حس دنیارو تجربه میکنی
مواظب خودتون باش
منم همیشه برای ارامش و خوشبختیت دعا میکنم
شب بخیر
پ.ن: عنوان خودش گویای شرایط هست