از درز دیوار تا دکمه پیراهن داماد

بسم الله الرحمن الرحیم

من نه آنم که میبینی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

استرس پنهان

دقیقا داره دوماه از تابستون میگذره

و من فقط خاک اونجا مورچه کردم

هیچ عمل مثبتی در راستای پایان نامه انجام ندادم

بشدت نگرانم

و هربار که میخوام شروع کنم

میشینم یه فیلم میبینم و بعدش میخوابم

الان داغم حالیم نیست

یک ماه زمان کمیه واسه پروژه

البته اگه از اول ماه شروعش کنم

وگرنه بیست روز خیلی کمتره

ده روز که دیگه خاک بر سرم شده

اوه اوه

ایشالا از فردا با تمام قوا

راستی

هیچی

بیخیال

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

و بازهم خواب

منظورم از خواب
فعل خوابیدن نیست
منظورم دیدن رویاست
چیزایی که توی بیداری امکان نداشته و توی خواب امکان پذیر شدن
دو شب پیاپی خوابهایی میبینم که زیباست
که رویاست
ولی فقط در همون خواب
بیدار که میشم
لبخندی میزنم تلخ تر از تلخ
واقعا زیباست
۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

بازهم خواب

این مریضی که چندین سطر مینویسی و بعد همشو پاک میکنی
و قید ارسالشو میزنی
اسمش چیه؟!
۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

خدا هم مقصره

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

قایقت جا دارد؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

بدون عنوان

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

بی مخاطب

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

یک نفره

اشکال کار میدونی کجاس؟

اینجا واسه حرف زدن خوبه

ولی واسه دردودل نه

یه نفر باید باشه که گوش کنه

دو کلمه جواب بده

دستی روی سرت بکشه

بعضی وقتا بیشتر از اینکه حرف بزنی

میخوای یکی باشه که بهش گوش کنی


پ.ن: مخاطب خودم بودم

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

مادر

امشب واسه مادرم یه اتفاقی افتاد

که بردیمش کیلینیک .......

یه دکتر جوون و تازه کار یه داروی به شدت ضعیف و اشتباه داد

من و داداشم هم توی اورژانس خواهران کنار مامان بودیم

حالش بدتر و بدتر شد

زنگ زدیم به بابا

خودشو رسوند

رنگ مامان مثل گچ بود و پوستش مثل یخ

دکترا میگفتن طبیعیه

به زور و با فریاد آمبولانس خواستیم تا ببریمش اورژانس بیمارستان

رسیدیم اورژانس

مث طویله بود

پریتاره بالاسر مامانم مزه مینداخت

بابام سرش داد زد

پرستاره دانشجو بود اومده بود سوال چرت و پرت میپرسید

سرش داد زدم، بیرونم کردن

طویله ای بود به تموم معنا

دادش بزرگترم گریه میکرد و من دلداریش میدادم

و بعضی به اندازه کوه که توی گلوم موند

الان حال مامان بهتره

کنارشم و لبخند میزنه

اگه فرصت شد بعد گریه میکنم

خدایا

مامانم به بانو ام البنبن خیلی اعتقاد داره

به حق همین بانو

هیچ مادری مریض نشه و درد نکشه

میخواستم جونمو بدم و مامانم چشماشو باز کنه

خدایا مواظب همه مادرا باش

خدایا شکرت

خیلی شکرت

من بنده ی خوبی نیستم

ولی ممنون که صدامو شنیدی

ممنون

اگه یه روزی تونستم پولدار بشم

یه بیمارستان تاسیس میکنم به نام مادر

بیمارستان

نه طویله


واسه مامانم دعا کنین که بهتر بشه

الهم صل علی محمد و آل محمد

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
درباره من
هر وقت فکر کردین به پوچی رسیدین
به اطرافتون با دقت نگاه کنین
از درز دیوار تا دکمه پیراهن داماد
بهانه هست واسه شاد زندگی کردن
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان