از درز دیوار تا دکمه پیراهن داماد

بسم الله الرحمن الرحیم

چت

یه زمانی شب و روزمون چت کردن بود

چت روم

سایت

لاین

وی چت

تلگرام

اووووووووووه

همش به تاریخ پیوست

ولی خوب بودا

اوهوم

خوب بود

ادمهای نسل ما

که صداشون به جایی نمیرسید

یه جایی واسه خالی کردن داشتن

ادمایی که حرف زدن واسشون سخته

آره

ما با نوشتن بزرگ شدیم

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

نمیدونم...

از کجا باید شروع کنم؟
باید چیکار کنم؟
اصن میخوام چیکار کنم؟
به قول دوستی
اگه چرایی کاری که میکنی بفهمی
اونوقت چگونگی اون کار هم میفهمی
خب
حالا چرایی کارایی که میکنم چیه؟
هربار میخوام هرچی دارم بیارم روی کاغذ تا ببینم کجای کارم
تهش میرسم به یه کاغذ شلوغ و خط خطی
که خودم توش گم میشم
سی سالگی میتونه یه جایگاه با ثبات بهم بده؟
یا بهتر بگم
توی سی سالگی میتونم یه جایگاه با ثبات داشته باشم؟
واقعا دو سال آزاردهندس
نه میدونی چی میشه
نه میدونی چیکارش باید بکنی
خدمت مقدس نظام وظیفه
هر برنامه ای که داشته باشی، اینم توش هست
خب که چی؟
کاش یه نفر بود که میشد باهاش یه دل سیر حرف بزنم
الان دیگه نوشتن نمیخوام
میخوام با یکی حرف بزنم
از خودم براش بگم و اون گوش کنه
و بعد راهنماییم کنه
خسته شدم از شعار
از حرفای قشنگی که همیشه حرف هستن و هیچوقت عملی نمیشن
کسی نیست
هرچی فکر میکنم کسی نیست که بشه باهاش از همه چیز و همه جا گفت
این ایام کارم شده از افطار تا سحر بیدار موندن و سحر تا ظهر خوابیدن
و ظهر رو به شب رسوندن
نه که تنبل باشم یا روزه بهونه کنم
انگیزه ای واسه بیرون زدن ندارم
شاید برم تهران
شایدم نرم
شایدم هیچی
پرحرفی کردم
من که تا سحر هستم
شب شما بخیر
راستی
هیچی
۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

حس من

حس من
سینا شعبانخوانی
یا شعبانخانی؟!
۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

منتظر مدیریت

مدیریت محترم کافه

منتظر حضورتان هستم برای شروع

نیستی؟

۲ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

پنجشنبه ی ...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

وقتی اسم قحط میشه

این همه اسم

این همه ترانه

شب اول ماه رمضونی

کم خاطره بازی داشتم

تو هم باید اهنگ بدی بیرون

اونم با اسم ماه من؟

انصافه؟

نابود کردی که

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

فکرم درد میکنه

امتحان

پروژه

سمینار

پایان نامه

وام

قسط وام

اون یکی وام

ضامنای اون یکی وام

مغازه

جنس

فروش قسطی

بیمه

پروانه کسب

عسل

جلسه


کاش حوصله داشتم یکی یکی راه حلهاش هم جلوش مینوشتم

بیخیال

به وقتش خودش حل میشه

ولی خب باید الان بدونم میخوام چیکار کنم که به وقتش حل شه

اوه اوه

ارائه فردا

فعلا این از همه نزدیک تره

ولی خوابم میاد

راستی

کمر درد خستم کرده

اره

سهم بیشتری از فکر و اعصاب خردی مال همینه

تکون میخورم تیر میکشه

اذیتم میکنه

حوصله واسم نذاشته

حالا چه کنیم؟

فعلا برم یه چایی بزنم

تا بعد ببینیم چی پیش میاد

۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

سوال بلاگی

الان که یه وب هست با چندتا نویسنده

راهی هست که نویسندگان باهم در ارتباط باشن؟

چترومی؟ اتاق گفتمانی؟ صندوق پستی؟ ....

باهم کار داریم باید نظر بذاریم؟

۲ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

وقت اضافه

چندشبه که

حرف واسه گفتن دارم

ولی وقت ندارم

دیگه دارم از بیخوابی بیهوش میشم وقتی میرسم

شاید فرداشب نوشتم

شبخوش

۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

بچرخا در برم

امروز تا دلتون بخواد که نه، تا دلم خواست
زیر بارون رقصیدم و قرش دادم
خیلی هم حال داد
خیلی هم چسبید
فقط اگه جرات دارم الان بگم از کمردرد دارم خفه میشم
خخخخخ
مسکن بر هر درد بی درمان دواست

اگه فرصت کردید
برقصید
بخصوص زیربارون و رعدبرق بهاری
میچسبه
حتی با کمردرد بعدش
۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
درباره من
هر وقت فکر کردین به پوچی رسیدین
به اطرافتون با دقت نگاه کنین
از درز دیوار تا دکمه پیراهن داماد
بهانه هست واسه شاد زندگی کردن
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان