در حالت معمولی صبح جمعه بیدار شدن خیلی سخته
بخصوص اگه گوشیت زنگ بخوره و یه نفر بیدارت کنه
میخوای نصفش کنی
ولی وقتی گوشی برمیداری و میبینی اسم یه رفیق قدیمی روشه
که دوماهه سرباز بوده و ازش خبر نداری
گل از گلت میشکفه
اولین صبح جمعه ای در تاریخ بود که با زنگ گوشی بیدار شدم
و کلی حالم خوب بود و بگو بخند کردم
تنت سلامت رفیق
از سرشب خوابم میومد
ولی الان یه بی خوابی مسخره افتاده به جونم
صبح هزارتا کار داری مغز محترم
نمیخوای دستور خواب صادر کنی؟
تا دستور بیداری خانواده فقط یک ساعت و چهل و پنج دقیقه مونده
زمین نیم دور چرخید دور خودش، کم کم چشماشو باز میکنه
منم صدبار چرخید دورخودم و هنوز بیدارم
کاش فردا بارون بیاد
ازون بارون خفنا
ابر و بارون و باد و رعدوبرق
اینجوری بیشتر دوس دارم
یعنی میاد فردا؟
بارونو میگم
چرا خواب نمیگیرد مرا
کجا خونده بودم اینو
نمیدونم
شب بخیر
نه دیگه صبح بخیر
علی رغم خواب عمیقی که توی چشمام بود، تصمیم گرفتم اینجا سربزنم
و چه خوب شد که اومدم
مهمون اومده بود برام، یه آشنای قدیمی
خیلی خوشحال شدم ازینکه توی این وسعت مجازی
هنوزم آشناها هستن
ممنون که سر میزنی
امیدوارم میزبان خوبی باشم