یه آپارتمان صدمتری دو خواب توی شمال شهر خودمون ترجیحا طبقات بالاش یه تخت دونفره توی یکی از اتاق ها یه تلویزیون گنده توی هال با بلندگوهای دالبی یه کاناپه گنده جلوی تلویزیون یه جفت دسته ی بازی یه کابل HDMI یه اینترنت نامحدود واسه دانلود هرچی فیلمه یه یخچال پر آت و آشغال بخصوص سوسیس و تخم و مرغ یه ماشین غیره داخلیه تمیز، ترجیحا شاسی بلند یا نیم شاسی گرونم نباشه طوری نیس، فقط غیره داخلیه تمیز باشه شیش ماه اول سال یه سفر خانوادگی، شیش ماه دوم سال یه سفر پاییزیه تنها
بدون حضور مستمر هیچ انسان مونثی در زندگیم، به جز مادرم توی کتب موفقیت میگن باید بخوای تا بشه بعدشم باید بنویسی تا بشه هم میخوام هم نوشتم هم ایشالا دوندگی لازمو انجام میدم حتی رویاپردازیش هم واسم شیرینه آروم و دوس داشتنی
دیر خودتو نشون دادیا ولی خوش اومدی مهربون اصن ببین چه هوایی چه ابری چه بوی نمی همه چی ارومه من چقدر خوشبختم همین الان خوابیدم زیر پنجره بادخنک پاییزی میخوره تو صورتم و حال میکنم اصن کی گفته باد بهاری مرده زنده کنه باد پاییزیو بچسب لامصب میشینه به روح و جسم آدم حالا نه که من متولد پاییز باشم و تعریف کنم همه به این موضوع اذعان دارن به قول فکرکنم فروغ فرحزاد فقط باید پاییزی باشی تا بدانی اکنون چه حالی ام