رسوندم خودمو به اول این ماه
تا دیر نشه واسه 96/6/6
رسوندم خودمو تا دست به قلم بشم و بگم دست به قلم باش
قلم که از دستت نیوفتاده، ولی پنهانی نوشتی
اومدم بگم بمون و چراغشو روشن کن
توی تاریکخونه، عکسای تاریک چاپ میشن
یا شاید رسیدیم به جایی که توی تاریکخونه عکس میگیریم
واسه عکس انداختن باید چراغ روشن کرد
تا زیبایی ها معلوم بشن
چراغاتو روشن کن
هوا، هوای درد نیست
چراغاتو روشن کن
جایی برای غم نیست
البته
نه که همیشه همه چی بر وفق مراد باشه ها
اینجوریام نیست
ولی تا تاریکی نباشه، روشنی مفهومی نداره
همش کنار هم قشنگه
با همینا بزرگ میشیم
فقط باید مراقب باشیم پیر نشیم
وای چه حس خوبی داره دستتو بذاری روی کیبورد و بدون فکر کردن تایپ کنی
دلم تنگ شده بود
آخیش